چه آوردم از بصره دانی از سعدی شیرازی بوستان 5

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

چه آوردم از بصره دانی عجب

1 چه آوردم از بصره دانی عجب حدیثی که شیرین تر است از رطب

2 تنی چند در خرقه راستان گذشتیم بر طرف خرماستان

3 یکی در میان معده انبار بود ز پر خواری خویش بس خوار بود

4 میان بست مسکین و شد بر درخت وز آنجا به گردن در افتاد سخت

5 نه هر بار خرما توان خورد و برد لت انبان بد عاقبت خورد و مرد

6 رئیس ده آمد که این را که کشت؟ بگفتم مزن بانگ بر ما درشت

7 شکم دامن اندر کشیدش ز شاخ بود تنگدل رودگانی فراخ

8 شکم بند دست است و زنجیر پای شکم بنده نادر پرستد خدای

9 سراسر شکم شد ملخ لاجرم به پایش کشد مور کوچک شکم

10 برو اندرونی به دست آر، پاک شکم پر نخواهد شد الّا به خاک

عکس نوشته
کامنت
comment