-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه کردم کاستین بر من فشاندی مرا کشتی و پس دامن فشاندی
2 جفا پل بود، بر عاشق شکستی وفا گل بود، بر دشمن فشاندی
3 چو خورشید آمدی بر روزن دل برفتی خاک بر روزن فشاندی
4 لبالب جام با دو نان کشید پیاپی جرعهها بر من فشاندی
5 مرا صد دام در هر سو نهادی هزاران دانه پیرامن فشاندی
6 تو را باد است در سر خاصه اکنون که گرد مشک بر سوسن فشاندی
7 تو هم ناورد خاقانی نهای ز آنک سلاح مردمی از تن فشاندی