-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چون دل من جست ز تن بازنگشتی چه شدی بیدل من بیدل من راست شدی هر چه بدی
2 گر کژ و گر راست شدی ور کم ور کاست شدی فارغ و آزاد بدی خواجه ز هر نیک و بدی
3 هیچ فضولی نبدی هیچ ملولی نبدی دانش و گولی نبدی طبل تحیات زدی
4 خواجه چه گیری گروم تو نروی من بروم کهنه نهام خواجه نوم در مدد اندر مددی
5 آتش و نفتم نخورد ور بخورد بازدهد چون عددی را بخورد بازدهد بیعددی
6 بر سر خرپشته من بانگ زن ای کشته من دانک من اندر چمنم صورت من در لحدی
7 گر چه بود در لحدی خوش بودش با احدی آنک در آن دام بود کی خوردش دام و ددی
8 و آنک از او دور بود گر چه که منصور بود زارتر از مور بود ز آنک ندارد سندی