1 چه قومی در گذشت از گفتگوها ز خاک او برویدرزوها
2 خودی ازرزو شمشیر گردد دم او رنگ ها برد ز بوها
1 دو دسته تیغم و گردون برهنه ساخت مرا فسان کشیده بروی زمانه آخت مرا
2 من آن جهان خیالم که فطرت ازلی جهان بلبل و گل را شکست و ساخت مرا
1 شنیدم مرگ با یزدان چنین گفت چه بی نم چشمن کز گل بزاید
2 چو جان او بگیرم شرمسارم ولی او را ز مردن عار ناید
1 ز رازی معنی قرآن چه پرسی؟ ضمیر ما به آیاتش دلیل است
2 خرد آتش فروزد دل بسوزد همین تفسیر نمرود و خلیل است
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران