- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ادب چه چاره کند چون فضول افتد به جای عذر دل آوردهام قبول افتد
2 به خاک خفت درتن ره هزار قافله اشک مبادکس به غبار دل ملول افتد
3 ترحم است برآن طایر شکسته قفس که همچو شمع پرافشانیاش به نول افتد
4 ستم به وجد دل از ضبط ناله نتوان کرد چو نغمه ختم شود ضرب بر اصول افتد
5 بهکارگاه هوس از ستم شریکی چند قیامت استکه آتش به دشت غول افتد
6 ز آب دیده گرفتم عیار شیب و شباب که هر چه گل کند از ابر بر فصول افتد
7 خرد ودیعت اوهام برنمیدارد به رنج بار امانت مگر جهول افتد
8 چو موج گوهرم از دل گذشتن آسان نیست چو رشته خورد گره کوتهی به طول افتد
9 سری کشیدهای آمادهٔ گریبان باش به پایهای نرسیدی که بینزول افتد
10 مباز بیدل از اوهام نقد استغنا مراد کو که کسی در غم حصول افتد