تو چه دانی که من از وفا از خاقانی شروانی غزل 294

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

تو چه دانی که من از وفا چه نمودم به جای تو

1 تو چه دانی که من از وفا چه نمودم به جای تو علم الله که جان من چه کشید از جفای تو

2 گذری کن به کوی من، نظری کن به سوی من بنگر تا به روی من چه رسید از برای تو

3 ز غمت گرچه خسته‌ام، کمر مهر بسته‌ام دل از آن بر گسسته‌ام که گذارم وفای تو

4 دلت از مهر گشته شد غمم از حد گذشته شد چکنم چون نوشته شد به سرم بر قضای تو

5 چو جهانی به خاصیت تو و وصل تو عاریت نزند لاف عافیت دل کس در بلای تو

6 نیت آن همی کنم که تو را جان فدی کنم به جهان این ندی کنم که سرم با دو پای تو

7 همه رنجی به سر برم چو به کوی تو بگذرم همه خشمی فرو خورم چو ببینم رضای تو

8 تن اگر زیان کند لب تو کار جان کند دل خاقانی آن کند که بود حکم و رای تو

عکس نوشته
کامنت
comment