- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دعوی چه کنی داعیهداران همه رفتند شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
2 آن گرد شتابنده که در دامن صحراست گوید چه نشینی که سواران همه رفتند
3 داغ است دل لاله و نیلی است بر سرو کز باغ جهان لالهعذاران همه رفتند
4 گر نادره معدوم شود هیچ عجب نیست کزکاخ هنر نادره کاران همه رفتند
5 افسوس که افسانهسرایان همه خفتند اندوه که اندوه گساران همه رفتند
6 فریاد که گنجینهطرازان معانی گنجینه نهادند به ماران، همه رفتند
7 یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران تنها به قفس ماند و هزاران همه رفتند
8 خون بار بهار از مژه در فرقت احباب کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند