چه دعوی می‌کنی ای غنچه از فضولی بغدادی غزل 219

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

چه دعوی می‌کنی ای غنچه با لعل گهربارش

1 چه دعوی می‌کنی ای غنچه با لعل گهربارش چه می گویی اگر خواهند از تو لطف گفتارش

2 مکن تصویر آن قامت مصور می شوی رسوا چه می آید ز دستت از تو گر خواهند رفتارش

3 ز رشک او کدورتهاست ای آیینه در طبعت دل خود صاف کن تا بهره یابی ز دیدارش

4 چه قدرست این که از هر جا قدم برداشته آن مه فتاده آفتاب و بر زمین مالیده رخسارش

5 چو طبع نازکش آزار من خواهد منال ای دل مکن کاری که آزاری رسد از منع آزارش

6 نجات دل ز دام غم خط او می دهد زانرو خط آزادیش خوانند دلهای گرفتارش

7 نهفتم پیش یار از طعنه اغیار درد دل عجب درد دلی دارم که ممکن نیست اظهارش

8 ز بهبود فضولی گر کنم قطع نظر شاید که می‌بینم نخواهد برد جان از چشم بیمارش

عکس نوشته
کامنت
comment