ز بی‌درد محبت حال اهل از اسیر شهرستانی غزل 850

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

ز بی‌درد محبت حال اهل دل چه می‌پرسی

1 ز بی‌درد محبت حال اهل دل چه می‌پرسی سراغ آب گوهر از نم ساحل چه می‌پرسی

2 ز دور افتادگی ره می‌توان بردن به کوی او غرض گمراهیت گر نیست از منزل چه می‌پرسی

3 ز مغز عقل داری پنبه غفلت به گوش دل خراش ناله زنجیر از عاقل چه می‌پرسی

4 همین آیینه تاب دیدن روی تو می‌آرد حدیث خوبی خود از من بیدل چه می‌پرسی

عکس نوشته
کامنت
comment