1 چه گویم گردش گردون دون را که خس را سر بر اوج آسمان برد
2 خردمندان و مردم زادگان را ز بهر نانشان آب از رخان برد
3 خسیسی چند را داده ست توفیق که ننگ آید مرا خود نامشان برد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای لبت کام دل بیسروسامانی چند کاکلت حلقهٔ سودای پریشانی چند
2 کوکب سعدی و منظور سبک روحانی قدر وصل تو چه دانند گران جانی چند
1 چون نه شادیّ و نه محنت به کسی میماند به غمش همنفسم تا نفسی میماند
2 هوس خاتم دولت مکن ای دل کآن نیز میرود زود ز دست و هوسی میماند
1 چو سرو هر که در این بوستان هوای تو کرد ز گریه پای به گِل ماند و سر فدای تو کرد
2 ز گریه دامن دُر داشت چشم من لیکن به دیده هرچه که بودش همه فدای تو کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به