1 چه گویم گردش گردون دون را که خس را سر بر اوج آسمان برد
2 خردمندان و مردم زادگان را ز بهر نانشان آب از رخان برد
3 خسیسی چند را داده ست توفیق که ننگ آید مرا خود نامشان برد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گریهٔ خون سرِ ره بر منِ درویش گرفت عاقبت اشک طریق عجبی پیش گرفت
2 تا چرا نیش غمت تیز گذشت از جگرم جگر ریش مرا هست توان بیش گرفت
1 آیت حسن را که نام وفاست تو ندانسته ای خدا داناست
2 سرو پیش قدت نمی یارد که دگر در چمن برآید راست
1 دوش می گفتم که ماه این دلفروزی از که دید جانب رویش اشارت کرد شمع و لب گزید
2 در صفات گوهر سیراب دندان صدف چون دهن بگشاد از گفتار او دُر می چکید
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **