- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنچه دی کرد به من آن پسر سر گرغر اندر آفاق ندیدم که یکی لمتر کرد
2 گفتمش پوتی و لوتی کنی امروز مرا دست بر سر زد و پس پای سبک در سر کرد
3 دست در گردنم آورد پس او از سر لطف گوش و آغوش مرا پر گهر و زیور کرد
4 تا تو آبی خوری آن جان جهان بیمکری پشتم از آب تهی و شکم از نان پر کرد