- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی که بنده عشقست جاه را چه کند مقیم خلوت خورشید ماه را چه کند
2 نشسته بر سر خاکست و چرخ زیر قدم گدای میکده اورنگ شاه را چه کند
3 کشد سر ار فکند عرش سایه بر سر او سر برهنه ز هستی کلاه را چه کند
4 هزار بادیه گو بیش باش راه طلب رسیده است بمقصود راه را چه کند
5 شئون بیحد ذاتست حد ذاتی دل رسوم مدرسه و خانقاه را چه کند
6 ز کس پناه نجوید گدای دولت فقر پناه سلطنتست او پناه را چه کند
7 امیر مملکت بارگاه فقر و فناست فقیر مملکت و بارگاه را چه کند
8 پناه میبرم از دست زلف دوست بدوست جز آنکه داد دهد دادخواه را چه کند
9 گرفت بی مدد غیر یار پست و بلند شکوه شاه حقیقت سپاه را چه کند
10 گناه عیب بود شاه عیب پوش صفا بغیر آنکه بپوشد گناه را چه کند