-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه خونبها به از این کشتگان کوی تو را که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را
2 تمام، گمشدگان ره توئیم و کنیم به هر طریق که باشیم، جستجوی تو را
3 دم مسیح که گویند روح پرور بود یقینم آنکه به لب داشت گفتگوی تو را
4 ز غصه، چون پر کاهی شود ز قصهٔ من اگر به کوه دهم شرح، آرزوی تو را
5 سبو کشان محبّت کشند دوش به دوش اگر گناه دو عالم بود سبوی تو را
6 به خود مناز و مخند اینقدر به گریه من که آب چشم من، افزوده آبروی تو را
7 ز آب دیده صبوحی وضو مساز که خون مضاف باشد و باطل کند وضوی تو را