- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خورد چشم سیهت خون مسلمانی چند کرد ویران نگهت خانهٔ ایمانی چند
2 مژه گان نیست چه آورده ز بهر قتلم کافر چشم سیه مست تو پیکانی چند
3 آن نه دندان بودت درج بدرج گوهر سفته حکاک ازل دُر درخشانی چند
4 گیسوی تست مسلسل شده یا بهر دلی است پی تحریک جنون سلسله جنبانی چند
5 دُر گوش تو و از دُر عدن معدنها لعل نوش تو و ار لعل و گهر کانی چند
6 کسوت ماتم حسنت چو بنفشه خط شد شد چو پیراهن گل چاک گریبانی چند
7 بیمحابا مرو از زلف دلاراش نسیم ترسم آزرده کنی زخم پریشانی چند
8 نیست دستوری آنم که ز دل داد زنم ورنه بر هم زنم افلاک ز افغانی چند
9 بت پیمان شکن عهد گسل یادت باد که بدل بست سر زلف تو پیمانی چند
10 تا که دادی تو سر زلف دلاویز بباد رفت بر باد از این غصه دل و جانی چند
11 بر خیال رخ آنماه درخشان همه شب دارد اسرار ز اشک اختر رخشانی چند