1 ای شعله لاف پاکی دامن چه میزنی پروانهات همیشه در آغوش میکشد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در شهربند عمر که کس را دلیل نیست چیزی به غیر دردسر و قال و قیل نیست
2 بسیار در قلمرو صورت جمیل هست اما یکی به خوبی صبر جمیل نیست
1 پیچ و تاب زلف مشکینت شده زنجیرها بند بر پا مانده در زنجیر زلفت شیرها
2 دردم افزون شد نمیدانم ز عشقت چون کنم با وجود آنکه کردم در غمت تدبیرها
1 عشقبازان جمله گلچین گلستان تواند گلرخان خار سر دیوار بستان تواند
2 عاشقان بیدست و پایانند در درگاه تو عارفان دریوزهگر بر خوان احسان تواند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به