1 چه عصر است این که دین فریادی اوست هزاران بند درزادی اوست
2 ز رویدمیت رنگ و نم برد غلط نقشی که از بهزادی اوست
1 راهب دیرینه افلاطون حکیم از گروه گوسفندان قدیم
2 رخش او در ظلمت معقول گم در کهستان وجود افکنده سم
1 هوس منزل لیلی نه تو داری و نه من جگر گرمی صحرا نه تو داری و نه من
2 من جوان ساقی و تو پیر کهن میکده ئی بزم ما تشنه و صهبا نه تو داری و نه من
1 ملتی را رفت چون آئین ز دست مثل خاک اجزای او از هم شکست
2 هستی مسلم ز آئین است و بس باطن دین نبی این است و بس
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران