چه دردسر دهم دیوانگی از اسیر شهرستانی غزل 67

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

چه دردسر دهم دیوانگی با سخت‌جانی را

1 چه دردسر دهم دیوانگی با سخت‌جانی را غرورش طعن الفت می‌زند شیرین و لیلی را

2 لباس عاریت را اختیار از دیگران باشد ز منصب‌های گوناگون چه حاصل اهل دنیی را

3 ز عکس شبنمی طوفان بحر آتشی بیند اگر گلچین کند آیینهٔ دل پیش‌بینی را

4 جزایی می‌دهد هرکس به رنگی در مکافاتش بود هر مجمعی حشر خجالت دزد معنی را

5 غبارم نقش بالین می‌شود خواب قیامت را چنین گرمی دهد نازت شراب سرگرانی را

عکس نوشته
کامنت
comment