چه‌سان با دوست درد و داغ از بیدل دهلوی غزل 2202

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

چه‌سان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم

1 چه‌سان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم نیستان صفحه‌ای مسطر زند تا ناله بنویسم

2 به سطری ‌گر رسم از نسخهٔ بخت سیاه خود خط نسخ سواد هند تا بنگاله بنویسم

3 ز فرصت آنقدر تنگم‌ که‌ گر مقدور من باشد برات نه فلک بر شعلهٔ جواله بنویسم

4 زوال اعتبارات جهان فرصت نمی‌خواهد ز خجلت آب‌گردم تا گهر را ژاله بنویسم

5 ز تحقیق تناسخ نامهٔ زاهد چه می‌پرسی مگر آدم بر آید تا منش‌ گوساله بنویسم

6 به خاطر شکوه‌ای زان لعل خاموشم جنون دارد قلم در موج ‌گوهر بشکنم تبخاله بنویسم

7 ز آن مدّ تغافلها که دارد چین ابرویش قیامت بگذرد تا یک مژه دنباله بنویسم

8 از آن مهپاره خلقی برد داغ حسرت آغوشی کنون من هم تهی‌گردم ز خوبش و هاله بنویسم

9 بهار فرصت مشق جنونم می‌رود بیدل زمانی صبرکن تا یک دو داغ لاله بنویسم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر