-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چهسان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم نیستان صفحهای مسطر زند تا ناله بنویسم
2 به سطری گر رسم از نسخهٔ بخت سیاه خود خط نسخ سواد هند تا بنگاله بنویسم
3 ز فرصت آنقدر تنگم که گر مقدور من باشد برات نه فلک بر شعلهٔ جواله بنویسم
4 زوال اعتبارات جهان فرصت نمیخواهد ز خجلت آبگردم تا گهر را ژاله بنویسم
5 ز تحقیق تناسخ نامهٔ زاهد چه میپرسی مگر آدم بر آید تا منش گوساله بنویسم
6 به خاطر شکوهای زان لعل خاموشم جنون دارد قلم در موج گوهر بشکنم تبخاله بنویسم
7 ز آن مدّ تغافلها که دارد چین ابرویش قیامت بگذرد تا یک مژه دنباله بنویسم
8 از آن مهپاره خلقی برد داغ حسرت آغوشی کنون من هم تهیگردم ز خوبش و هاله بنویسم
9 بهار فرصت مشق جنونم میرود بیدل زمانی صبرکن تا یک دو داغ لاله بنویسم