چه شرم است اینکه سویم از اسیر شهرستانی غزل 281

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

چه شرم است اینکه سویم ننگرد چون مست ناز آید

1 چه شرم است اینکه سویم ننگرد چون مست ناز آید که ترسد از گل بیهوشی من بوی راز آید

2 شهید انتظارم کرد صیادی که در محشر سر از جا بر ندارم تا صدای طبل باز آید

عکس نوشته
کامنت
comment