- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه فتنه ای ست که ناگاه در جهان افتاد چه آتشی ست که اندر نهاد جان افتاد
2 دل از میان غمت بر کنار بود ولیک به آرزوی کنار تو در میان افتاد
3 گل از خجالت رخسار تو برآمد سرخ چو عکس روی تو بر روی گلستان افتاد
4 شدند عالمی اندر هوات سرگردان چو پرتوی ز جمال تو بر جهان افتاد
5 در آن زمان که همی ریخت خون دل کی بود که چشم مست تو با حال عاشقان افتاد
6 به گرد دام غمت بر امید دانه وصل بسی بگشت دلم عاقبت در آن افتاد
7 جلال در ازل از بستگان زلفت بود گمان مبر که به دام تو این زمان افتاد