-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من از وجود برنجم مرا چه غم بودی اگر وجود پریشان من عدم بودی؟
2 همه عذاب وجودست هر چه می بینی اگر وجود نبودی عذاب کم بودی
3 نه بیم مرگ بود در عدم نه حسرت عمر نه آرزو که مرا بیش ازین درم بودی
4 نه ترس آتش دوزخ نه هول رستاخیز که خود تمام بدی گر همین دو غم بودی
5 نه از تهی دستی بار بر دلی بودی نه از قوی دستی بر کسی ستم بودی
6 کری کند که عدم بر وجود بگزینند اگر خود آفت هستی همین شکم بودی
7 نبود می من ازین سان در آرزوی عدم اگر وجود نه بار درد دل بهم بودی
8 اگر وجودی بودی در امن و آسایش از آن وجود مرا نیز رزق هم بودی
9 ولی وجود که در ترس و رمج و بیم بود اگر نبودی خود غایت کرم بودی