- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه غم گر در برش مهر خموشی بر دهن دارم که با او در میان از هر نگاهی صد سخن دارم
2 مرا نه طاقتی در دست و نه خویی به بیدادی نمیدانم علاجش چیست این دردی که من دارم
3 شود روزی که پرسد از تو خون خلق و من پوشم نهانی زخمهایی را که در زیر کفن دارم
4 مرا رانند از بزم وصال اغیار و من غافل که در بزم دل از وصلش هزاران انجمن دارم
5 نه حسنی کامل و نه بیغم عشقش شکیبایی فغان از دست این مشکلپسندیها که من دارم
6 علاج درد هجر امشب به آه صبحدم خواهم (سحاب) از سادگی تا صبح امید زیستن دارم