چه غم گر در برش مهر خموشی از سحاب اصفهانی غزل 261

سحاب اصفهانی

آثار سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

چه غم گر در برش مهر خموشی بر دهن دارم

1 چه غم گر در برش مهر خموشی بر دهن دارم که با او در میان از هر نگاهی صد سخن دارم

2 مرا نه طاقتی در دست و نه خویی به بیدادی نمی‌دانم علاجش چیست این دردی که من دارم

3 شود روزی که پرسد از تو خون خلق و من پوشم نهانی زخم‌هایی را که در زیر کفن دارم

4 مرا رانند از بزم وصال اغیار و من غافل که در بزم دل از وصلش هزاران انجمن دارم

5 نه حسنی کامل و نه بی‌غم عشقش شکیبایی فغان از دست این مشکل‌پسندی‌ها که من دارم

6 علاج درد هجر امشب به آه صبحدم خواهم (سحاب) از سادگی تا صبح امید زیستن دارم

عکس نوشته
کامنت
comment