-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه خیزد از سخنی کز درون جان نبود بریده باد زبانی که خونچنان نبود
2 حکیم ساقی و می تند و من ز بدخویی ز رطل باده به خشم آیم ار گران نبود
3 نگفته ام ستم از جانب خداست ولی خدا به عهد تو بر خلق مهربان نبود
4 ز نازکی نتواند نهفت راز مرا خیال بوسه بر آن پای بی نشان نبود
5 چو عشرتی که کند فاسق تنک مایه ز زخم خون به زبان لیسم ار روان نبود
6 ز خویش رفته ام و فرصتی طمع دارم که باز گردم و جز دوست ارمغان نبود
7 زمام ناقه به دست تصرف شوق ست به سوی قیس گرایش ز ساربان نبود
8 فرو برد نفس سرد من جهنم را اگر نشاط عطای تو در میان نبود
9 مرا که لب به طلب آشنا نخواسته ای روا مدار که شاهد ضمیردان نبود
10 امید بلهوس و حسرت من افزون شد ازین نوید که اندوه، جاودان نبود
11 به التفات نگارم چه جای تهنیت ست دعا کنید که نوعی ز امتحان نبود
12 عجب بود سر همخوابی کسی غالب مرا که بالش و بستر ز پرنیان نبود