- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه خوشست از دو یکدل سر حرف باز کردن سخن گذشته گفتن گله را دراز کردن
2 گهی از نیاز پنهان نظری به مهر دیدن گهی از عتاب ظاهر نگهی به ناز کردن
3 اثر عتاب بردن ز دل هم اندک اندک به بدیهه آفریدن، به بهانه ساز کردن
4 تو اگر به جور سوزی ز جفاکشان نیاید بجز از دعای جانت ز سر نیاز کردن
5 نه چنان گرفته ای جا به میان جان شیرین که توان تو را و جان را ز هم امتیاز کردن
6 ز خمار می ندارم سر و برگ سجده بت دل و خاطر پریشان نتوان نماز کردن
7 تو به خویشتن چه کردی؟ که به ما کنی «نظیری » بخدا که واجب آمد ز تو احتراز کردن