چه عیش آنرا که سودائی ندارد از فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

فیض کاشانی

چه عیش آنرا که سودائی ندارد

1 چه عیش آنرا که سودائی ندارد سر شوریده در پائی ندارد

2 چه لذت یابد از عمر آنکه در سر خیال سرو بالائی ندارد

3 چه حظ از زندگی دارد که در دل جمال ماه سیمائی ندارد

4 ز چشم بیفروغش بهرهٔ نیست که در روئی تماشائی ندارد

5 تنش بیجان دلش خالی ز معنی است که در سر عشق زیبائی ندارد

6 کسی کو عشق و مأوایش نباشد بعالم هیچ مأوائی ندارد

7 برون باید فکند آن سینه از دل که در سر شور و غوغائی ندارد

8 کسی کو را بکوی عشق ره نیست بزندانست صحرائی ندارد

9 چو فیض آنکس که با عشق آشنا شد دلش دیگر تمنائی ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment