خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

این چه شور است آخر ای از خاقانی شروانی غزل 331

غزل 331 ام از 1365 غزلیات

این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی

1 این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی گرد فتنه است اینکه از میدان جان انگیختی

2 معجز حسن آشکارا کردی و پنهان شدی خوش نشستی چون قیامت در جهان انگیختی

3 آتش از شرم تو چون گل در خوی خونین نشست زان خطی کز عارض آتش فشان انگیختی

4 دیده‌ام کافور کز هندوستان خیزد همی تو ز کافور ای عجب هندوستان انگیختی

5 ز آن دل چون سنگ و آهن در دلم آتش زدی پس به باد زلف از آتش ارغوان انگیختی

6 پشت بنمودی و خون‌ها راندی از مژگان مرا تا ز روی خاک نقش پرنیان انگیختی

7 صبح‌گاهی ساز ره کردی و جانم سوختی آن، چه آتش بود یارب کان زمان انگیختی

8 هم کمر بستی و هم آشوفتی زنبوروار تا مرا زنبور خانه در روان انگیختی

9 ای بسا اشک و سرشکا، کز رکاب و زین خویش از دل خورشید و چشم آسمان انگیختی

10 موج‌ها دیدی که چون خیزد ز دریا هر زمان سیل خون از چشم خاقانی چنان انگیختی

11 در تب هجرانش افکندی و آنگه مهر تب از ثنای خسرو صاحب‌قران انگیختی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی

شاعر شعر این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی چه کسی است ؟

شاعر شعر این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی خاقانی شروانی می باشد.

شعر این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی چیست ؟

قالب شعر این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی غزل است

مضمون اصلی شعر این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.