-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عجب که درد مرا هیچکس دوا سازد مگر که چاره بیچارگان خدا سازد
2 دلم بدرد و بلا انس کرده است چنانک ز عافیت بگریزد بابتلا سازد
3 بکیش عشق دلش زنده ابد باشد که جان خود هدف ناوک بلا سازد
4 نظر بشاهی هر دو جهان نیندازد کسی که بر در او خویشتن گدا سازد
5 دلیکه یافت خلاصی ز قید کبر و ریا وطن بساخت اقلیم کبریا سازد
6 بحق سپار دل آهنین خود کانرا بصیقل کرم آیینه بقا سازد
7 مراد خویش ز جانان کسی تواند یافت که در طریق وفا جان خود فدا سازد
8 حسین را طرب و ساز و عیش در پیش است نگار من چو بعشاق بینوا سازد