- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه سازم وه که آن بیباک رو از مرد و زن پوشد ز چشم بد پریشانی زلف پر شکن پوشد
2 گریبان می گشاید تا کند صد رخنه در جانم بگلگشت او قبا نازکتر از برگ سمن پوشد
3 همه یوسف رخان زارند بهر آستین بوسش کسی زینان قبای دلبری در انجمن پوشد
4 بصد رنگ دگر می سوزدم آن شکل مستانه گرفتم کاکل پرتاب و چاک پیرهن پوشد
5 کسی کز دیده ی روشن جدا ماند تواندهم که سال و مه بروی خود در بیت الحزن پوشد
6 دلم صد پاره می سازی و می دوزی گریبانم چه رحمست این برو ای پند گو عاشق کفن پوشد
7 بگو حال فغانی ای صبا بگذشت کار از آن که درد و محنت غربت ز یاران وطن پوشد