- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت آه اگر چون کمرم دست رسیدی به میانت
2 در دلم هیچ نیاید مگر اندیشه وصلت تو نه آنی که دگر کس بنشیند به مکانت
3 گر تو خواهی که یکی را سخن تلخ بگویی سخن تلخ نباشد چو برآید به دهانت
4 نه من انگشت نمایم به هواداری رویت که تو انگشت نمایی و خلایق نگرانت
5 در اندیشه ببستم قلم وهم شکستم که تو زیباتر از آنی که کنم وصف و بیانت
6 سرو را قامت خوبست و قمر را رخ زیبا تو نه آنی و نه اینی که هم اینست و هم آنت
7 ای رقیب ار نگشایی در دلبند به رویم این قدر بازنمایی که دعا گفت فلانت
8 من همه عمر بر آنم که دعاگوی تو باشم گر تو باشی که نباشم تن من برخی جانت
9 سعدیا چاره ثباتست و مدارا و تحمل من که محتاج تو باشم ببرم بار گرانت