-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه جفا بود کز آن ترک ختن نشنیدم چه محالات کز آن عهد شکن نشنیدم
2 هر کسی را گوید کو را دهنی هست، و لیک من بسی جستم و جز نام دهن نشنیدم
3 تا بدیدم که سمن رنگ رخش بر خود زد پس از آن پیش چمن بوی سمن نشنیدم
4 راز زلف تو اگر چه ز صبا فاش شدست من حکایت بجز از مشک ختن نشنیدم
5 راستی راسخن قدّ تو هر جا که برفت بجز آزادی از سر و چمن نشنیدم
6 دوش بگذشتم و دشنام همی داد مرا خدمتش کردم و پنداشت که من نشنیدم
7 گر چه لعلش ز سر ناخوشیی آن می گفت من از او خوش تر از آن هیچ سخن نشنیدم
8 عقل آن روز که من بر پی دل می رفتم گفت: کانجا نه صوابست شدن،نشنیدم