- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دل چه شد که خشک و تر غم بسوختی جانهای ما ز آه دمادم بسوختی
2 آتش بهفت خیمه گردون زدی ز آه وز ناله چار گوشه عالم بسوختی
3 صبر و قرار و جان و دل من ز هجر دوست بر هم زدی و آن همه در هم بسوختی
4 درد ترا طبیب دوا چون کند که تو جان هزار عیسی مریم بسوختی
5 گفتم که مرهمی بنهی بر جراحتم آن هم بجای دادن مرهم بسوختی
6 آخر چه شد حسین که از دود آه خویش کشت امید و دوده او هم بسوختی