ساقی چه سر گران به از بابافغانی شیرازی غزل 524

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

ساقی چه سر گران به من زار گشته‌ای

1 ساقی چه سر گران به من زار گشته‌ای پیمانه‌ای بنوش که هشیار گشته‌ای

2 در بحر خواب بودی و طوفان گرفته بود اکنون قیامتست که بیدار گشته‌ای

3 قدر گلاب می‌شکند عطر دامنت معلوم می‌شود که به گلزار گشته‌ای

4 ای جان رفتنی چه شتابست، یک زمان خوش باش چون به خسته‌دلان یار گشته‌ای

5 من کز دو کون گشته‌ام آزاد سال‌هاست هستم غلام اگر تو خریدار گشته‌ای

6 پرهیز می‌کنند دلا از تو دوستان آخر چه دشمنی که چنین خوار گشته‌ای

7 اخلاص این شکسته ندانسته‌ای هنوز عمری اگرچه در دل افگار گشته‌ای

8 ای در مقام جنگ زده راه آشتی صنعت مکن که درد دل یار گشته‌ای

9 بر آستان عشق فغانی قرار گیر بنشین به یک مقام که بسیار گشته‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment