1 چه دولت است که من نامت از ادب گیرم ز شرم دست تهی دامنی به لبگیرم
2 به عشق اگر همه تن غوطهام دهند به قیر چوداغ لاله سحرها به طوف شبگیرم
3 به این زبان که چو شمعم دماغ میسوزد خموشا اگر نشوم انجمن به تبگیرم
4 خمار اگر نشود ننگ مجلس آرایی به مستی حلب شیشهگر حلبگیرم
5 غم وراثت آدم نخوردهام چندان که راه خلد به امید این نسب گیرم
6 ندارم این همه رغبت به لذت دنیا که ننگ آتشک از بوی این جلب گیرم
7 چو موی چینی از اقبال من چه میپرسی عنان به شام شکستهست سعی شبگیرم
8 خوشست چشم بپوشم ز نقشکار جهان هزار نسخه به این نقطه منتخبگیرم
9 ز طرف مشرب مستان خجل شوم بیدل دمیکه هفت فلک برگی از عنبگیرم
دیدگاهها **