- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه دانی تو خراباتی که هست از شش جهت بیرون خرابات قدیم است آن و تو نو آمده اکنون
2 نباشد مرغ خودبین را به باغ بیخودان پروا نشد مجنون آن لیلی به جز لیلی صد مجنون
3 هزاران مجلس است آن سو و این مجلس از آن سوتر که این بیچونتر است اندر میان عالم بیچون
4 ببین جانهای آن شیران در آن بیشه ز اجل لرزان کز آن شیر اجل شیران نمیمیزند الا خون
5 بسی سیمرغ ربانی که تسبیحش اناالحق شد بسوزد پر و بال او اگر یک پر زند آن سون
6 وزیر و حاجب و محمود ایازی را شده چاکر که آن جا کو قدم دارد بود سرهای مردان دون
7 تو معذوری در انکارت که آن جا می شود حیران جنید و شیخ بسطامی شقیق و کرخی و ذاالنون
8 ازیرا راه نتوان برد سوی آفتاب ای جان مگر کان آفتاب از خود برآید سوی این هامون
9 مگر هم لطف شمس الدین تبریزیت برهاند وگر نی این غزل می خوان و بر خود می دم این افسون