از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش از وحشی بافقی غزل 99

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش داشت

1 از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش داشت آن ناز نگه‌دزد که پاس نظرش داشت

2 فریاد که هر طایر فرخنده که دیدم صیاد ز مرغان دگر بسته‌ترش داشت

3 بلبل گله می‌کرد ز گل دوش به صد رنگ گل بود که هر دم به زبان دگرش داشت

4 این عشق بلایی‌ست، شنیدی که چه‌ها دید یعقوب که دل در کف مهر پسرش داشت

5 بر هر که شنیدم که غضب کرد زمانه دیدم که به زندان تو بیداد گرش داشت

6 این طی مکان بین که ز هر جا که برون تاخت وحشی نگران بود و سر رهگذرش داشت

عکس نوشته
کامنت
comment