1 باز دامان دل آهنگ چه گلشن میکشد نالهای تا میکشم طاووسگردن میکشد
2 بسکه استحقاقگرد بیپر و بالم رساست هرکه دامان تو میگیرد سوی من میکشد
3 بیش ازین نتوان چراغ رنگ ناز افروختن خامهٔ تصویر بادام تو روغن میکشد
4 ناله اندوه گرانی برنمیدارد ز دل سنگ این کوه از صدا ناز فلاخن میکشد
5 شمع این محفل نیام اما به ذوق تیغ او تا نفس دارم سری دارم که گردن میکشد
6 پیرو سعی تجرد درنمیماند به عجز رشته از هر پیرهن خود را به سوزن میکشد
7 اعتبار اهل ظلم از عالم اقبال نیست آتشآلود است آن آبی که آهن میکشد
8 تنگ بر دیوانه شد دشت و در از عریانتنی کیست فهمد بیگریبانی چه دامن میکشد
9 ماهی دریای وهمیم، آه از تدبیر پوچ مغز آماج خدنگ و پوست جوشن میکشد
10 عمرها شد سرمهسایکارگاه عبرتیم خاکساری انتقام ما ز دشمن میکشد
11 سایهرا بیدل ز قطع دشت و در تشویش نیست محمل تسلیم دوش آرمیدن میکشد
دیدگاهها **