- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش نمودن روز را در زیر شب پوش
2 گه از بادام کردن جعبهٔ نیش گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش
3 برآوردن برای فتنهٔ خلق هزاران صبحدم از یک بناگوش
4 تو خورشیدی از آن پیش تو آرند فلک را از مه نو حلقه در گوش
5 پری و سرو و خورشیدی ولیکن قدح گیر و کمربند و قباپوش
6 گل و مه پیش تو بر منبر حسن همه آموخته کرده فراموش
7 سنایی را خریدستی دل و جان اگر صد جان دهندت باز مفروش