-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه جرم رفت که یکباره مِهر ببریدی چه اوفتاد که از ما عنان بپیچیدی
2 به قول و عهد تو دیگر که اعتماد کند که هر سخن که بگفتی از آن بگردیدی
3 تو باز بر سر میدان عشق پای منه از آن جهت که به اوّل قدم بلغزیدی
4 مگر تو غنچه نورسته ای و من ابرم که زار زار چو بگریستم بخندیدی
5 هزار بار بگفتم ترا که مشنو هیچ ز دشمنان بدی دوستان و نشنیدی
6 جفا نمودی و رفتی و دل ندادی باز ز آه و ناله شبهای من نترسیدی
7 نگفتیم که به کام دلت رسانم زود به کام دل نه ولیکن به جان رسانیدی
8 چه حالتی ست که احوال ما نمی پرسی چه دشمنی ست که از دوستان برنجیدی
9 نگفتمت که ز خوبان وفا مجوی جلال چو پند من نشنیدی سزای خود دیدی