- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این چه قرنست اینکه در خوابند بیداران همه وین چه دورست اینکه سرمستند هشیاران همه
2 طوق منت یابم اندر حلق حق گویان دین خواب غفلت بینم اندر چشم بیداران همه
3 در لباس مصلحت رفتند رزاقان دهر بر بساط صایبی خفتند طراران همه
4 در لحد خفتند بیداران دین مصطفا بر فلک بردند غیو و نعره میخواران همه
5 حیز متواری بدی زین پیش اکنون شد پدید زان که بیننگند و بیعارند عیاران همه
6 غارتی را عادتی کردند بزازان ما در دکان دارند ازین معنی به خرواران همه
7 بیخبر گشتهست گوش عقل حقگویان دین بیبصر گشتهست گویی چشم نظاران همه
8 ای جهان دیده کجااند آن جهانداران کجا وی ستمدیده کجااند آن ستمگاران همه
9 آنکه از من زاد کو و آنکه زو زادم کجاست آن رفیقان نکو و آن مهربان یاران همه
10 و آن سمن رویان گل بویان حوراپیکران آنکه گل بودی خجل زان روی گلناران همه
11 مرگشان هم قهر کرد آخر به امر کردگار ای برادر مرگ دان قهار قهاران همه