بیدل چه سراید به خیالی از اسیر شهرستانی غزل 483

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

بیدل چه سراید به خیالی که ندارد

1 بیدل چه سراید به خیالی که ندارد شوخی چه کند با پر و بالی که ندارد

2 رسواست به خود تهمت بیکاری عاشق کو در دو جهان فکر محالی که ندارد

3 سوداگر درد است تهیدستی حسرت پر محتشمی کرده ز مالی که ندارد

4 دیوانه ندیدیم چو بیعار اسیرت خوشحال نشسته است به حالی که ندارد

عکس نوشته
کامنت
comment