-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما کرده ایم نامه هستی خویش طی وآنگه نهاده بر سر بازار عشق پی
2 تو آفتاب حسنی و عشّاق ذرّه وار سرگشته در جهان به هوای تو تا به کی ؟
3 برقع ز ماه چهره برانداز یک نفس تا آفتاب غوطه خورد زیر موج خَوی
4 آن کآو خراب جرعه دُردی درد تست دیگر چه حاجت است چنان مست را به مَی
5 هر دم به سوز و ناله دگرگون کند اگر رمزی ز راز عشق بگویم به گوش نَی
6 کو دل درین میانه که سلطان عشق تو یک لحظه بانگ بر من بیدل زند که هَی
7 در طبع خود جلال خیال تو نقش کرد تا جز خیال تو نبود در خیال وی