- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما جهان را رخ ز آب چشم گریان شستهایم لوح دلها را ز وصف نوح و طوفان شستهایم
2 نوعروس عشق را گلگونهای در کار نیست ما ز خون کفر، اول روی ایمان شستهایم
3 صفحه خاطر ز حرف مرهم آسودگی از نم خون جراحتهای پنهان شستهایم
4 تا لب زخم دل، از آلایش افشای راز گاه جذب سر عشق از آب پیکان شستهایم
5 از ترشحکردن مژگان قدسی تا به روز رخ به خون، هر شب چو صبح عید قربان شستهایم