طالع وارون بر آن برگشته مژگان بسته از کلیم غزل 484

طالع وارون بر آن برگشته مژگان بسته ایم

1 طالع وارون بر آن برگشته مژگان بسته ایم گر چه بیقدریم خود را بر عزیزان بسته ایم

2 موری از تاب کمر ما را تواند صید کرد چشم همت گرچه از ملک سلیمان بسته ایم

3 دیده گر سیراب شد، دل تشنه یکقطره ماند خانه ویران کرده تا آئین دکان بسته ایم

4 دانه دام تعلق مزرع گیتی نداشت ما بامید چه یارب دل بدوران بسته ایم

5 خاطر آشفته ما هست عیب روزگار بر سر ایام دستار پریشان بسته ایم

6 ما و می در این چمن چون توبه فصل بهار روز اول با شکستن عهد و پیمان بسته ایم

7 از شکسته کشتی ما تا گهی یاد آورد رشته های موج بر انگشت طوفان بسته ایم

8 در حصار آهن ما غم نخواهد راه کرد رخنه های سینه را یکسر زپیکان بسته ایم

9 خار مژگان را بچشم کم مبین دیگر کلیم چار موسم از گلش نخل شهیدان بسته ایم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر