- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما قلم در آتش و دفتر در آب افکندهایم هرچه با آن خواهشی هست از حساب افکندهایم
2 شب که در مستی سراغ کلبهٔ ما کردهای جای غم شادی، برون از اضطراب افکندهایم
3 کوی جان معمورتر داریم، از بازار دل راه سلطان را به عمدا بر خراب افکندهایم
4 ما گرفتاران بیدل، هرکجا نالیدهایم لرزه بر عرش از دعای مستجاب افکندهایم
5 بر سرانگشت نیاز ما، اثر بابی که دوش طُرّهٔ مقصود را، در پیچ و تاب افکندهایم
6 چاشنی گیرند مستان از دل پرشور ما ما همان بر آتش از خامی کباب افکندهایم
7 کفر و دین را از سوی باطن رسولان دردهند ما غلطبینان نظرها در کتاب افکندهایم
8 برنتابیم از فرشته منت باد مراد ما که کشتی بر سر موج سراب افکندهایم
9 از کِرامُالکاتِبین منت «نظیری» کی کشیم؟ ما ز دیوان عمل حرفِ ثواب افکندهایم