- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نقشی ز خود به راهگذر بستهایم ما بر دوست راه ذوق نظر بستهایم ما
2 با بنده خود این همه سختی نمیکنند خود را به زور بر تو مگر بستهایم ما؟
3 دل مشکن و دماغ و دل خو نگاه دار کاین خود طلسم دود و شرر بستهایم ما
4 بر روی حاسدان در دوزخ گشوده رشک از بهر خویش جنت در بستهایم ما
5 فرمان درد تا چه روایی گرفته است صد جا چو نی به ناله کمر بستهایم ما
6 سوز ترا روان همه در خویشتن گرفت از داغ تهمتی به جگر بستهایم ما
7 گویی وفا ندارد اثر هم به ما گرای زین سادگی که دل به اثر بستهایم ما
8 تا در وادع خویش چه خون در جگر کنیم از کوی دوست رخت سفر بستهایم ما
9 هرجاست ناله همت ما حقگزار اوست حرزی به بال مرغ سحر بستهایم ما
10 از خوان نطق غالب شیرینسخن بود کاین مایه زلهها ز شکر بستهایم ما