سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا از غالب دهلوی غزل 70

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا آتش است

1 سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا آتش است بعد از این گویند آتش را که گویا آتش است

2 انتظار جوله ساقی کبابم می‌کند می به ساغر آب حیوان و به مینا آتش است

3 گریه‌ات در عشق از تأثیر دود آه ماست اشک در چشم تو آب و در دل ما آتش است

4 ای که می‌گویی تجلی‌گاه نازش دور نیست صبر مشتی از خس و ذوق تماشا آتش است

5 بی‌تکلف، در بلا بودن به از بیم بلاست قعر دریا سلسبیل و روی دریا آتش است

6 پرده از رخ برگرفت و بی‌محابا سوختیم باده با دست آتش او را و ما را آتش است

7 هم بدین نسبت ز شوخی در دلت جا کرده‌ایم فاش گوییم از تو سنگ است آنچه از ما آتش است

8 گریه‌ای دارم که تا تحت‌الثری آب است و بس ناله‌ای دارم که تا اوج ثریا آتش است

9 پاک خور امروز و زنهار از پی فردا منه در شریعت باده امروز آب و فردا آتش است

10 راز بدخویان نهفتن برنتابد بیش از این پرده‌دار سوز و ساز ماست هرجا آتش است

11 گشته‌ام غالب طرف با مشرب عرفی که گفت «روی دریا سلسبیل و قعر دریا آتش است»

عکس نوشته
کامنت
comment