- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا آتش است بعد از این گویند آتش را که گویا آتش است
2 انتظار جوله ساقی کبابم میکند می به ساغر آب حیوان و به مینا آتش است
3 گریهات در عشق از تأثیر دود آه ماست اشک در چشم تو آب و در دل ما آتش است
4 ای که میگویی تجلیگاه نازش دور نیست صبر مشتی از خس و ذوق تماشا آتش است
5 بیتکلف، در بلا بودن به از بیم بلاست قعر دریا سلسبیل و روی دریا آتش است
6 پرده از رخ برگرفت و بیمحابا سوختیم باده با دست آتش او را و ما را آتش است
7 هم بدین نسبت ز شوخی در دلت جا کردهایم فاش گوییم از تو سنگ است آنچه از ما آتش است
8 گریهای دارم که تا تحتالثری آب است و بس نالهای دارم که تا اوج ثریا آتش است
9 پاک خور امروز و زنهار از پی فردا منه در شریعت باده امروز آب و فردا آتش است
10 راز بدخویان نهفتن برنتابد بیش از این پردهدار سوز و ساز ماست هرجا آتش است
11 گشتهام غالب طرف با مشرب عرفی که گفت «روی دریا سلسبیل و قعر دریا آتش است»