1 عاشق و شیدا و مست و لاابالی گشته ایم همچو دل از یار پر در خویش خالی گشته ایم؟
2 زهد،مستی،می کشی تقوی و هستی نیستی زینت هنگامه صاحب کمالی گشته ایم
1 سیرکن نو رسیده ما را وحشت آرمیده ما را
2 ای کبوتر دچار باز شوی دیده ای نور دیده ما را
1 گردش چشم تغافل ساغر لبریز ما اشک گلگون است در راه طلب شبدیز ما
2 در شهادت رگ برآورده است هر مویی زتن نشتری دارد ز هر مژگان به کف خونریز ما
1 صبح است مست باده دوشینه هوا چاک است از تبسم گل سینه هوا
2 پر می زند چو باز شکاری قدح ز موج بال تذرو دیده در آیینه هوا