- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بستیم لب از شکوه ی پیمان گسلی چند تا آن که نسازیم ز خود رنجه دلی چند
2 گر تیر جفای تو نمی بود که می کرد؟ در عهد تو دلجوئی ما خسته دلی چند
3 آن دل که به محشر نبود کشته ی تیغت ناکرده سر از خاک برون منفعلی چند
4 آن را که نمودند ره کعبه ی دل یافت کین دیر و حرم نیست بجز مشت گلی چند
5 آگاه (سحاب) ارنه ای از مشعله ی خویش بنگر به فلک دود دل مشتعلی چند