-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عجز ما چندین غبار از هرکمین برداشتهست آسمان را هم که میبینی زمین برداشتهست
2 حق سعی ریشه بسیار است بر نخل بلند پای درگل رفته ما را اینچنین برداشتهست
3 کوشش بیهوده خلقی را به کلفت غوطه داد موج در خورد تلاش، از بحر، چین برداشتهست
4 تا نفس زد تخم خواب ریشهها گردید تلخ دل جهانی را به فریاد حزین برداشتهست
5 برحلاوت دوستان یک چشم عبرت وا نکرد این همه زخمی که موم از انگبین برداشتهست
6 بیش ازین تاب گرانیهای دل مقدور نیست ناله دارد کوه تا نامم نگین برداشتهست
7 بیگرانی نیست تکلیفی که دارد سرنوشت پشت ابرو هم خم از بار جبین برداشتهست
8 سعی ما چون شمع رفت آخر به تاراج عرق نخل باغ ناتوانیها همین برداشتهست
9 سایه بودیم این زمان خورشید گردونیم و بس نیستی ما را چه مقدار از زمین برداشتهست
10 بیدل از افلاس ما رز جنون پوشیده نیست دست کوته تا گریبان آستین برداشتهست