1 وز دست همی در گذرد کارم ازو آن دل که بدست بت گرفتارم ازو
2 بیزار شدست از من و من زارم ازو دل نه ، اما هزار درد دل دارم ازو
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ای ماه بروی لاله رنگ آمده ای از سینه و دل حریر و سنگ آمده ای
2 گر تو بدهان و چشم تنگ آمده ای دلتنگ چرایی ؟ نه بجنگ آمده ای
1 الا تا نرگس خوبان همی بر مشتری تابد بودشان در شکنج زلف رخ چون ماه جوشن ور
1 بهیچ در نروی تا در آن نیابی سود بهیچکس نروی تا در آن نبینی رنگ
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به